ما را در تلگرام دنبال کنید ما را در اینستاگرام دنبال کنید با ما در واتساپ گفتگو کنید

این همه عمر کردیم و بندر لافت قشم را ندیدیم!

4 ماه پیش

مکان‌های دیدنی قشم

  • دره ستارگان (Star Valley)
  • جزایر ناز
  • غارهای خوربس
  • جنگل حرا
  • قلعه پرتغالی‌ها
  • دریاچه نمک قشم
  • پارک ملی دریایی قشم
  • بازارهای قشم
  • جزایر هنگام و هرمز
  • مسجد جامع قشم

ویژگی‌های تور قشم

  • مشاهده طبیعت و اکوتوریسم
  • ماجراجویی در ورزش‌های آبی
  • سفری مناسب برای خانواده‌ها و گروه‌های دوستانه
  • فرصتی برای خرید خوب و سوغاتی
  • ماجراجویی به جزایر کمتر شناخته شده

بهترین زمان رزرو تور قشم

بهترین زمان برای سفر به قشم از مهر تا اردیبهشت (پاییز و زمستان) بهترین زمان برای سفر به قشم است، زیرا هوا معتدل‌تر و قابل‌تحمل‌تر است. برای رزرو تور قشم با مهرآگین سیر تماس بگیرید.

مردمان قشم چه شکلی‌اند؟

  • زندگی دریایی؛ دریا مثل خون توی رگ‌های قشمی‌ها است. ماهی‌گیری، صید میگو و صدف، غواصی برای مروارید و حمل‌ و نقل دریایی بخش بزرگی از هویت فرهنگی و اقتصادی مردم است.
  • زنان قشمی لباس‌هایی رنگارنگ، پرنقش و نگار می‌پوشند. یکی از نمادهای معروف نقاب‌های طلایی یا مشکی هست که هنوز هم برخی از زنان مسن‌تر استفاده می‌کنند.
  • مردان اغلب از دشداشه یا پیراهن‌های نخی بلند با عمامه یا کلاه مخصوص به عنوان پوشش استفاده می‌کنند.
  • آیین‌های خاصی مثل زار (آیینی برای درمان روحی/جسمی از طریق موسیقی و رقص‌های خاص) و نوروز صیاد (جشنی سنتی برای بزرگداشت دریا و توقف صید برای احترام به طبیعت) منحصر به فرد هستند.
  • موسیقی بندری با طبل، نی انبان، دهل و آوازهای پرشور دل از شما در تور قشم می‌رباید.
  • صنایع دستی مثل چادرشب‌بافی، توربافی، گلدوزی، تهیه نان‌های محلی کارهایی است که زنان بومی این جزیره را به خود مشغول کرده است.
  • مردم قشم فارسی حرف می‌زنند ولی با لهجه خاص جنوبی و همچنین کلماتی از عربی، هندی و پرتغالی هم استفاده می‌کنند.

7 دستپخت بندری با خالو در تور قشم

  • خالو در لهجه جنوبی و گفتار عامیانه به معنای دایی است.
  • قلیه ماهی سلطان خوراک‌های جنوب ایران است که با ماهی شیر، سبزی بومی و تمبر هندی اصل قضیه رقم می‌خورد.
  • دوپیازه میگو از مخلوط پیاز، سیر، میگو کوچک، سیب زمینی، سبزی معطر و ادویه خلق می‌شود.
  • هواری یا هووری ملکه غذاهای جنوبی است. هر نوع گوشت با برنج و ادویه لای هم پخته می‌شوند. خوب نیست؟!
  • تو موشی؟ نه تموشی! این نان در جنوب خوردن دارد. یادتان نرود!
  • به وقت صبحانه نان نازک بخوریم که برای مرکز خرید گردی جان داشته باشیم.
  • کباب ذغالی با برنج زعفرانی و سس مهیاوه از باید-تست-کنیم های سفر به قشم است.

ناگفته‌هایی درباره سفر به قشم که بهتر است ندانید!

  • روستاهای قشم جادوی خود را دارند. لافت، گوران، چاهکوه و باسعیدو را در سفر خاصتان به این جزیره حتما لحاظ کنید.
  • شب‌گردی در روستای طبل یا لافت زیر نور ماه با صدای امواج و صدای ساز محلی شبیه یک رویای خیال انگیز نیست؟!
  • سبک زندگی دلفین‌ها را در جزیره هنگامی در چند موجی قشم تماشا کنیدهاااا
  • مردمان جنوب ایران جور دیگری با توریست خو می‌گیرند. صفا تا جایی است که شما را به خانه خود دعوت می‌کنند. کلی قصه برای تعرف دارند.
  • راهنما ندارید؟ از رانندگان تاکسی کمک بگیرید! آنها شما را به جاهای دیدنی می‌برند و با شما سلفی هم می‌گیرند.
  • جالب اینجاست که برخی خونه‌ها نمایشگاه بومی آثار دستی و بافت هستند.
  • وااااای ساحل نقره‌ای هنگام رو از نزدیک ببینید به مبدا بر نخواهید گشت! یادتان باشد کف دستتان را به شن بزنید و نقره‌ها رو ببینید.
  • جزر و مد را در قشم جدی بگیرید. حرکت قایق‌ها و دیدن جنگل‌های حرا به این واقعه بستگی دارد.
  • آخ کا بیا بریم قشم خرما با قهوه عربی بخوریم!

حال خوب من در سفر به قشم

مدتی بود که صدای امواج توی گوشم می‌پیچید؛ انگار جزیره از دور برایم قصه می‌گفت. هنوز بوی نمک دریا با بوی عطر خورشید قاطی نشده بود که راننده‌ی محلی با لبخند گفت: "آماده‌ای خانم؟ امروز می‌ریم دره‌ی ستارگان." جاده‌ها خاکی بود. پر از پیچ و خَم‌هایی که انگار به دل زمین می‌رفتند. دره ستارگان سکوت داشت؛ ولی از اون سکوت‌هایی که باهات حرف می‌زنند. دیوارها بلند و سایه‌دار و باد، توی پیچ و تاب صخره‌ها زمزمه می‌کرد. راهنما گفت مردم قدیم فکر می‌کردن اینجا ارواح زندگی می‌کنند. روز بعدش با قایق به جزیره‌ی هنگام رفتیم. دلفین‌ها هم‌زمان با طلوع آفتاب بازی می‌کردن؛ دلم می‌خواست زمان هم مثل موج جلو و عقب برود. زن‌های محلی نان "تموشی" درست می‌کردند. نون داغ، تخم‌مرغ، پنیر محلی... با دَست‌هایی که کف هر کدامشان یک سرنوشت بودند. باهاشون نشستم حرف زدم. گفتن که لباس‌ها و نقاب‌هاشون هرکدوم یه نشانه ا‌ست؛ نشانه‌ی سنت، زندگی و مقاومت! شب روستاهای قشم تاریک بودند؛ ولی آسمان پر از ستاره بود! توی لافت زیر بادگیرهای خاموش چای نعنا خوردیم و به قصه‌های شبانه گوش دادیم. مردی مسن گفت: "قشم رو باید با دل گشت، نه فقط با پا." وقتی برگشتم توی کیفم یه تکه نون محلی بود و یه شیشه مهیاوه! اما تو دلم یک جزیره؛ کمی دور اما خیلی نزدیک!