ترم آخر تحصیلیم که تمام شد تصمیم گرفتم به خودم جایزه بدهم و به استانبول سفر کنم تا از نزدیک با این شهر تاریخی و فرهنگ و تاریخ ترکیه آشنا بشوم. نخستین برخوردم با ترکیه گرمای مردم محلی بود که با لبخند و ادب رفتار میکردند. هتلم Sultan Ahmet Palace در محله بومی«سلطان احمد بود. از پنجره اتاق چشم انداز بینظیری به دریا و کشتیهای روان داشتم. دیدن گنبد عظیم و منارههای سربهفلککشیده دقیقا شبیه تصورم قبل از سفر به استانبول بود. صبح از خواب بیدار شدم و صبحانه روحبخش هتل را در نسیم ملایم استانبولی به بدن زدم. راهی مسجد آبی و کاخ توپکاپی شدم. او از دیدن کاشیکاریهای ظریف و رنگارنگ مسجد آبی به وجد ـآمدم! در کاخ توپکاپی گنجینههای تاریخی و اشیای نفیسی را دیدم که داستانهایی از دوران عثمانی روایت میکردند. انگار با هر قدم بیشتر در عمق تاریخ غنی ترکیه فرو میرفتم. دونر کباب و بورک برای ناهار! به پیشنهاد یک استانبولی در یک رستوران محلی نزدیک بازار بزرگ «کاپالی چارشی» امتحان کردم. بعد از صرف یک چای کمر باریک و کمی استراحت تفحص در بازار بزرگ شروع شد! پر از رنگ، فرشهای دستباف، جواهرات زیبا و ادویههای معطر! تلاش فروشندگان برای جلب مشتری و شور و شوق مردم آدم رو برای خرج لیرهایش دچار تردید میکرد .
تنگه بسفر و کشتیهایی که کارشان جا به جایی آدمها به بخش آسیای و اروپایی است. کاخ دلمهباغچه، پل بسفر و خانههای چوبی قدیمی کناره آب، چشماندازی خیرهکننده ایجاد کرده بود. یکی از تجربههای جالبم محله کاراکوی و کافههای هنریاش بود. با یک هنرمند بومی آشنا شدم که درباره تاریخ هنر ترکیه و تأثیرات فرهنگ غربی و شرقی بر آن صحبت میکرد. این گفتگو برای من که رشته تحصیلیم هنر بود قابل فهم بود. بهم گفته بودند که از حمام ترکی غافل نشوم. در آخرین روز سفر امتحان کردم! ماساژ در فضار پر بخار آرامش بینظیری بهم داد. در ساعات آخر کمی سوغات مثل لوکوم و نماد چشم زخم خریدم. دوباره به این شهر سفر میکنم!
همه وقت سال به غیر از زمستان برای استانبول گردی و لذت زندگی از جنوب این کشور مثل شهرهای آنتالیا، آنالیا، بدروم، کوش آداسی و غیره مناسب است. همین الان آمار آخرین تور ترکیه را از مهرآگین سیر بخواهید.